به گزارش مشرق، در تابستانی که گذشت تجمع نوجوانان در یکی، 2 مرکز خرید در تهران و مشهد خبرساز شد. برخی آن را سیاسی-امنیتی تفسیر و آن را نوعی آزمون تجمعات خیابانی توسط برخی گروههای سیاسی دانستند و برخی هم آن را نوعی ابراز هویت و سوژگی نوجوانان دهه هشتادی! فارغ از نقدهایی که به هرکدام وارد است اما به نظر نمیرسد که این تجمعات غیرمنتظره بوده باشند.
2سال پیش و بر سر تشییعجنازه مرتضی پاشایی جمعیت بیشتری از نوجوانان دهه هفتادی و دهه هشتادی حضور داشتند.
همچنین صفحههای مجازی اینستاگرامی برخی خوانندگان جوان رپ مانند تتلو و حمید صفت و... نیز هرروزه شاهد حضور و عرض ارادت تعداد زیادی از این نوجوانان است بهطوریکه حتی برخی از طرفداران تتلو عنوان «تتلیتی» را برای خود برگزیدهاند و به سرعت با یکدیگر شبکه میشوند؛ اما آیا وضعیت تربیت فرهنگی و اقتصادی و سیاسی در جمهوری اسلامی به همین منوال بوده است؟
در دهه 60 و تا اواسط دهه 70 فعالیتهای جمعی پرورشی مدارس با محوریت معلمان پرورشی و مربیان فرهنگی در پایگاههای بسیج و کانونهای مساجد سهم عمدهای در تربیت و جامعهپذیری نسل نوجوان داشتند.
کتابخانههای مدارس و مساجد، فعالیتهای فرهنگی و مذهبی از جمله هیئات مذهبی،گروههای هنری مانند گروههای سرود، تئاتر و روزنامههای دیواری و مسابقات ورزشی جمعی از محملهای تربیتی نوجوانان بودند. تب کنکور فراگیر نبود و غیر از سال چهارم دبیرستان مساله کنکور بین دانشآموزان مطرح نبود.
از همینرو بسیاری از نوجوانان اوقات فراغت تابستانی و حتی غیر تابستانی خود را به فراگیری مشاغل نزد اصناف مختلف اختصاص میدادند و از این طریق اجتماعی میشدند.
حتی هنرستانهای فنی دانشآموزان را به حضور چند ماهه در یکی از اصناف مرتبط با رشته تحصیلی و ارائه گزارش روزانه به مربی مربوطه الزام میکردند (طرح کاد). تلویزیون هم البته نقش عمدهای در تربیت نسل نوجوان داشت و نوجوانان با شوق برنامههای تلویزیونی متناسب با سن و سال خود یا حتی سنین بالاتر را دنبال میکردند.
همچنین نوجوانان در شبکهای از ارتباطات نزدیک خانوادهای و همسایگی و محلهای تحت کنترل و نظارت قرار داشتند و تربیت میشدند. در دهه 60 هر کوچه و محله چندین تیم فوتبال داشت و قسمت عمده از اوقات فراغت نوجوانان در فعالیت جمعی و مشارکتی میان همنسلان خود طی میشد.
اما از اواخر دهه 70 و با تحولات فرهنگی و اجتماعی رخ داده و به حاشیه رفتن فعالیتهای فرهنگی و پرورشی در مدارس و مساجد، کمرنگ شدن روابط خانوادگی و محلهای و... میتوانیم بگوییم که فرایند تربیت و جامعهپذیری نوجوانان هم به مرور به فراموشی سپرده شد. فعالیتهای تفریحی ورزشی عینی نوجوانان به بازیهای خانگی تبدیل شد و این روزها هم که شبکههای اجتماعی مجازی جذابترین محمل حضور و فعالیت نوجوانها شده است.
بهواسطه فرهنگ و مسائل اقتصادی نسلهای اخیر پدران و مادران بیشتر وقت خود را صرف اشتغالات اقتصادی میکنند و بین فرزندان و والدین شکافهای عمیقی ایجاد شده است.
والدین تربیت را فربه کردن فرزندان بهواسطه تأمین امکانات و تکنولوژیهای مادی تفریحی، درسی-آموزشی و نهایتاً ورزشی میبینند. آموزش و پرورش از فعالیتهای پرورشی تهی شده و به جای اینکه «در خدمت زندگی» باشد به نوعی «در مقابل زندگی» قرار گرفته است. کیفیت پایین و تعداد زیاد دانشآموزان در مدارس عادی و فنی و حرفهای و کار و دانش قاعدتاً به واسطه دلایل مالی و اداری مجالی برای توجه و تأمل ویژه به مساله تربیت فراهم نمیکند و اصولاً اداره کردن حداقلی مدرسه خود مساله اصلی این مدارس است.
در مدارس غیر انتفاعی و نمونهدولتی نیازهای فرهنگی و اجتماعی و ارتباطی و روانی دانشآموز یکسره نادیده گرفته میشود و قسمت عمده اوقات دانشآموز صرف آموزشهای معطوف به کنکور میشود که اصولاً ربطی به تربیت فرهنگی و اجتماعی و روانی پیدا نمیکند و حتی به خاطر تبعات کلاسهای کنکوری که روحیه مطالعه و تحقیق و پژوهش را نابود میکند و تاثیرات منفی که روی فرهنگ کتابخوانی دانشآموزان میگذارد میتوان گفت به نوعی ضد فرهنگی هم هست.
تلویزیون هم دیگر کارکردهای تربیتی خود را از دست داده است و کمتر نوجوانی را میبینیم که صدا و سیمای رسمی جمهوری اسلامی را دنبال یا با آن ارتباط برقرار کند.
در همین وضعیت تربیتی است که نوجوانان ما حتی نمیتوانند درباره مسائل اقتصادی خیلی روشن سره را از ناسره تشخیص دهند و گرفتار شبکههای هرمی و سرخوردگی اجتماعی و روانی میشوند.
در همین وضعیت است که میزان طلاق عاطفی به شدت افزایش پیدا کرده و نوجوانان ما در انتخاب همسر و مدارای خانوادگی با کمترین سعه صدر مواجه هستند. در نزاعهای خیابانی به سرعت قمه میکشند و به یکدیگر حمله میکنند و ...
در همین خلأ تربیتی است که خوانندگان زرد و میانمایهای چون تتلو و مرتضی پاشایی و حمید صفت به مراجع فرهنگی و تربیتی نوجوانان دهه هفتادی و هشتادی تبدیل میشوند؛ صفحات و گروههای مجازی در اپلیکیشنهای ارتباطی موبایلی جای تلویزیون و دیگر نهادها و رسانههای تربیتی تحت نظارت و اشراف حاکمیت را میگیرند و به سلیقه و افکار و ایدههای نوجوانان جهت میدهند و رفتارهای مصرفی نمایشی نوجوانان به صورت گلهای اوج میگیرد.
رفتارهایی که نه فقط هیچ دلالتی از اجتماعی شدن و جامعهپذیری آنان را به ذهن متبادر نمیکند بلکه به نوعی آن را میتوان حرکتی ضد اجتماعی تلقی کرد.
در نهایت اینکه تجمعات و رفتارهای نمایشی مصرفی جمعی نوجوانان نشانههای خطرناکی از تبعات رهاشدگی مساله «نوجوان» در سیاستگذاری کلان کشور دارد که باید در فوریت توجه و تمرکز قرار گیرد.
منبع: صبح نو